وقتی که قرآن می گوید:«خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ»،یک عالِم قرن سوّم کم تر می فهمد،تا من که علوم امروز را می شناسم؛و این مسئله،کاملاً طبیعی است.
امّا جهان بینی اسلامی،توحید اسلامی،جهان شناسی و انسان شناسی اسلامی،قابل تغییر نیست.
دوّم،ارزش های اخلاقی است.ارزش های اخلاقی که در اسلام بر روی آنها تکیه می شود،ثابت هستند.ارزش های ثابت اخلاقی در اسلام،نه تنها از بین نمی روند،بلکه در تکامل انسان،به تکامل می رسند و رشد پیدا می کنند.
گرچه عوام می پندارند که آیت الله و آخوند باید از اسلام حرف بزنند؛اهل نظر می دانند که آخوند گرچه با اسلام نان می خورد و زندگی می کند،امّا آن را نمی فهمد؛و جز رسالهء عملیّه در آداب و احکام ظاهری اسلام،از آن چیزی نمی داند.اسلام را باید از پروفسور لوئی ماسینیون پرسید،نه از حضرت مستطاب جلالت مآب حجّت الاسلام و المسلمین...
امام علی(ع) را باید از کسی پرسید که سالهاست شب و روز دربارهء او می اندیشد،و نهج البلاغه اش را به زبان خود تدوین کرده و افکار و حالات و زندگی و رنج ها و دردها و گرفتاری هایش را،در این کوفهء پلید پردشمن پست می داند.و می داند که این«شیر خشمگین صحنهء پیکار»،چه شد که«سوختهء خاموش خلوت محراب»شد؟این شیر خدا در این نخلستان خاموش،چرا تنها می نالد؟چرا سر در حلقوم چاه برده است؟دردش چیست؟نه از آن عربی که تولیت حرم او را دارد،و هر روز ضریحش را گردگیری می کند،و آب و جاروب و گلاب و فرش و پرده و نذر و شمع و مُهر و تسبیح و ...
امام رضا(ع) را باید از پدر من پرسید که کیست و سرگذشتش چیست،یا از تیمسار سپهبد نادر باتمانقلیچ استاندار و نیابت تولیت عظمی!
بی رنجی،مرگ است؛و شادی مدام،جهل.بودا،زندگی را انبوهی از رنج ها می بیند.و قرآن تصریح می کند که:« لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ»«مسلّم است که آدمی را در رنج آفریدیم»
بودا،رستگاری را در رهائی از رنج می بیند؛
امّا اسلام،برعکس،رستگاری را در صیقل خوردن و گداختن و خوب پروردن رنج.
رنج،نیروئی است که آدمی را از پوسیدن در مرداب آرامش و رفاه و بی خبری مانع می شود؛و روح را بر می انگیزد،تا همچون لایهء رسوبی سیل بر روی خاک،سفت و خشک و سفال مانند نشود.بودا می خواهد که طلای غشّ دار و فولاد خام را از کوره نجات دهد!
ادامه دارد...